خانه بانوی پرنده ها

در کوچه باغ های تجریش دنبال یک پنجره می گردم در انتهای خانه باغی در الهیه که صاحبش با پرنده ها سر و سری داشت. از پشت پنجره ای که حالا خاک آلوده است جز تصاویر مبهم و موجدار چیزی نمی توان دید پنجره اتاق خواب طاهره صفارزاده که گویا هر نیمه شب پرنده ای مأمور بود تا با نوکش به شیشه اش بکوبد و بانوی آب و آینه را بیدار کند رفیق شفیق پرندهای بود که معتقد بود نیمه شب به پشت پنجره اش می آید، به شیشه ها نوک می کوبد تا او را برای نماز شب بیدار کند.  چه دل سنگی باشد که حرف های طاهره را باور نکند! چه دل سنگی باشد که تلاش پرنده را نبیند!»

حالا درخت های درهم پیچیده توت و آلبالو و انگار زردآلو مهمان دارند؛ همان مهمان هایی که عزیز این خانه بوده اند و صاحب خانه آن ها را با سوتکی که بر گلو داشت به مهمانی لحظه هایش دعوت می کرد:« همین ،اواخر یک روز دیدم سوتی را از زنجیری آویخته و انداخته است به گردنش پرسیدم این سوت برای چیست خندید و با احتیاط گفت :که این سوت مخصوص روزهای پرنده است. آن وقت ها که دلم برایش تنگ می شود آن وقت ها که می خواهم خارج از نوبت قرارهای ،شبانه به سراغم بیاید با این سوت خبرش می کنم.»

ماجرای سوت را راضیه تجار هم تعریف می کند:

«وقتی با ایشان صحبت می کردم چندبار در سوتی که بر گردن داشت دمید و به صدای پرندهای گوش داد که در حیاط بزرگ خانه اش می خواند. او مرا به یاد ملکه سبا انداخت حتما گوشه ای از راز زبان پرندگان را سلیمان به بانوی محبوبش یاد داده بود. »

حالا درون صندوق پستی خانه طاهره صفارزاده خانم ،پزشکی متخصص لاغری تبلیغ کرده و نشانی داده است. پیش پای من نوجوان کوله پشتی به دوشی بی خیال و سر به هوا تراکتی داخل خانه بانوی باران انداخت و رفت. درخت پربرگ جلوی خانه جلوی دید را می گیرد شاید پسرک می دانست که درمان لاغری به درد مؤسسان بنیاد بیداری نمی خورد .

خانه طاهره صفارزاده در خیابان دربندی تجریش است که می خورد به منطقه الهیه این همان خانه ای است که قبلاً میان وارثان و کسانی که ادعا می کنند نماینده طاهره صفارزاده اند، بر سر تملک آن دعوای رسانه ای شده و کار به محاکم قضایی هم کشیده است. ملکی که برایش با یک حساب سرانگشتی قیمتی بالاتر از سه چهار میلیارد تومان تخمین زده می شود. بحث دعواها را می گذاریم برای بعد چراکه اینجا جلوی حیاط خانه همه چیز در آرامش قرار دارد. خانه بانویی همراهانش می گفتند:« که در رگ هایش نور جاری بود طعم و مزه نور را حس کردم… من شنیدم… شنیدم… شنیدم صدای بسم الله الرحمن الرحیم را در ضربان نبضش.»

باغ بزرگی که در انبوه درخت های پیر و جوان غوطه خورده و آسمانش دیگر پیدا نیست و ساختمان سفیدرنگ که نسبت به ساختمان های خیابان کوچه باغی ،دربندی که همه نونوار و مدرنیزه شده اند کهنه است. این ها همه آن چیزی است که می توان از لای درزهای میله های استخوانی رنگ خانه دید. هیچ کس به صدای ضعیف زنگ خانه پاسخ نمی دهد. عجیب این که نرده ها دق البابی دارد که بوی قدیم ها را می دهد انگار که از کوچه باغی بگذری و در خانه ای را بزنی در باز بشود و میانه حیاط محرابی ببینی؛ محرابی که راضیه تجار در مورد آن می گوید:

«در آن اتاقک کوچک وسط حیاط خانه محرابی ساخته بود برای شنیدن پرواز بال ملائک.»

انگار امروز هم روز پرنده است. گنجشک ها جای بانوی گنجشک ها را خالی کرده اند و با توت های تازه رسیده معاشرت می کنند اگر گوش تیز کنی و پشت درهای بسته اندکی ،تحمل از حیاط خانه طاهره صفارزاده صدای بلبل پر می کشد و عابران را به تجربه لحظه ای خوش در شهر دودآلود دعوت می کند.

پیچک ها روی شیروانی زنگ زده سر می خورند در حیاط بسته است پونه های نورسته از درزهای حاشیه خانه بیرون زده اند و میان هوای پونه آگین:

ایوان خانه ام / به وسعت قبری است / از آفتاب و خاک / نشسته ام به وسعت قبر / و منتظرم / که دست رهگذری ادامه دستانم باشد / و قفل خانه را بگشاید / صدای خسته کفشی می آید / صدای تیزی زنگ / از قعر پلکان / مهمانی آمدهست بگوید / امروز هم هوا دوباره گرفته است / امروز هم هوا دوباره خراب است.

کوچه های خیابان دربندی سراشیبند. بعد از چهارراه حسابی از هر که نشانی خانه طاهره را بپرسی می گوید پلاک ۲۳ جدید و ۸ .قدیم نرده های سفید خانه از پشت با حصاری طلق گونه پوشیده شده تا داخل حیاط محفوظ باشد. انگار ماه هاست کسی به این خانه سر نزده و درش به روی پاشنه نچرخیده است.

بالای نرده های آهنی پلاکاردی نصب شده که روی آن نام خانم صفارزاده خادم ،قرآن آمده و اعلام کرده که اینجا متعلق است به مؤسسه فرهنگی بیداری؛ تاریخ تأسیس شهریور ۸۸ سرووضع پارچه نوشته نشان می دهد که فقط چند روز از نصب آن گذشته و انگار کسی به دلایلی می خواسته وضعیت ملک مشخص باشد و آن را یک جورهایی نشان کرده است از پله های جلوی ساختمان روبرو آنتن ماهواره هم روی یکی از ساختمان ها معلوم است؛ به علامت کسی که انگار در این خانه ساکن بوده و هست.

در همین خانه بود که وقتی متوجه شد همسایه اش سیمین دانشور سخت بیمار است او را به بیمارستان رساند. آن گونه که خود خانم صفارزاده می گفت به عیادتش رفته بود:

«برایش دعا کردم سیمین خوب شد بارها گفت :که تو مرا نجات دادی و هر بار به او می گفتم خدای طاهره تو را شفا داد. جالب این که خانم گفته بود «مشروط به شرطی دعا می کنم که این کاری را که می گویم انجام دهد.» و این شرط را به خواهر سیمین دانشور گفته بود و بعد به خود او شرطش را به زبان آورد.

حالا خودش یک خیابان بالاتر کنار امامزاده صالح (ع) آرمیده است. صفارزاده ارادت خاصی به امامزاده صالح (ع) در تجریش داشت صندوقی هم برای نذورات امامزاده داشت که آن را ماهانه به دفتر نذورات تحویل می داد جلال صفارزاده هم که از این ارادت آگاهی داشت پس از رحلت غیرمنتظره خواهر تصمیم گرفت او را در جوار این امامزاده به خاک بسپارد:

«به دلیل علاقه و ارادت خودش گفتیم که به امامزاده صالح (ع) ببریمش اما در آن جا برای خاکسپاری او، که زندگی اش را وقف کارهای قرآنی کرده بود، پول زیادی خواستند.»

«ما هم نه این که نداشته باشیم به هر جهت گفتیم چنین پولی نمی دهیم صحبت های ما با مسئول آنجا هم به نتیجه نرسید تا این که آقای مسجد جامعی گفتند طاهره را به ابن بابویه ببریم .من هم برادرزاده ام را فرستادم آنجا تا قبر را آماده کند. منطقه بیست هم مهیا شد و بعد به ما زنگ زدند که قبر در ابن بابویه آماده است. نزدیک ظهر بود که آقای دکتر الهام که آن زمان سخنگوی دولت بود مرا خواستند و گفتند که می توانیم خانم صفارزاده را در جوار امامزاده صالح (ع) به خاک بسپاریم خلاصه در دقیقه آخر داستان این گونه شد. و حالا گنجشک هایی که میان درخت های توت پرپر می زنند ناگهان از روی شاخه ها پر می کشند به سمت شمال؛ جایی که بانویی انگار در سوتکی دمیده واقعا امروز هم روز پرنده است.

می خواست خانه اش دارالقرآن باشد

اختلاف ها میان برادر طاهره صفارزاده وکیل ایشان و فاطمه میرسعید قاضی که ادعا می کند نماینده طاهره صفارزاده است در مورد همین خانه خیابان تجریش همچنان ادامه دارد.

جلال صفارزاده مدعی است که خانه وقف نشده و نماینده ایشان اسنادی را رو کرده است و دلیل و استدلال می آورد. وقتی خبر واگذاری خانه طاهره صفارزاده به اوقاف منتشر شد، جلال صفارزاده برادر این شاعر فقید گفت: سال گذشته دادگاه بدوی رسیدگی به پرونده در غیاب من حکم به واگذاری خانه خواهرم به اوقاف داد  من به این حکم اعتراض کردم ولی دادگاه تجدیدنظر دوباره همان حکم را تأیید کرد و بعد از آن پرونده برای بررسی نهایی به دیوان عالی کشور رفت. بدین ترتیب بحث واگذاری خانه زنده یاد طاهره صفارزاده شاعر و مترجم قرآن به بنیاد فرهنگی بیداری با ورود وارثانی جدید به این مسئله همچنان ادامه دارد.»

بنا به گفته جلال صفارزاده خانم صفارزاده در سال ۸۷ خانه اش را به قیمت حدود دو میلیارد تومان فروخته بود منتهی خودش از این فروش راضی نبود. او میگوید: «بعد از مدتی به من گفت: اخوی یک جایی برای من پیدا کن چون خریدار تا آخر آذر من را بیرون می کند».

ناگفته نماند که آن مرحوم می خواست خانه اش را به یک مرکز علمی – دینی که به نحو احسن از آن استفاده شود، تبدیل کند و به همین علت قرار بود روز چهارم آبان ۸۷ با خریدار در این باره مذاکره کند که به مریضی مبتلا شد و متأسفانه بعد از آن هم فوت کرد.

برادر زنده یاد صفارزاده میگوید: «من بعد از فوت خواهرم چندبار با رسانه ها مصاحبه کردم و گفتم که طبق وصیت او خانه اش باید دارالقرآن بشود که خریدار مخالفت می کرد و می گفت خانه متعلق به من است. به همین علت بحث را به دادگاه سپردیم».

از سوی دیگر دکتر وصال( همسر طاهره صفارزاده )که سال ۷۳ فوت کرده بود، دو وارث داشت؛ همسرش و مادرش که بعد از دو سال مادر او وصال هم فوت کرد اما بعد از مدتی برادرهای دکتر وصال به عنوان وارثان مادر او اعلام کردند که دو دانگ از خانه خانم صفارزاده متعلق به ماست.

جلال صفارزاده میگوید: «از طرف خانم صفارزاده تنها وارث من بوده ام و به دنبال اجرای وصیت او هستم .اما بعد از مدتی که خریدار خانه خواهرم متوجه شد که کار خانه دارد به دست وارث می افتد گفت :من خانه را نمی خواهم و پولم را بدهید.»

«ما هم در جلسه ای با حضور وکیل خانم صفارزاده این مبلغ را که ۱/۵ میلیارد تومان ،بود به اضافه سود سیصد میلیون تومانی به جهت سکونت دو ساله خواهرم در آن ،خانه به خریدار دادیم.

برادر طاهره صفارزاده با تأکید بر اینکه مبلغ یک میلیارد و هشتصد میلیون تومان مذکور در حساب بنیاد بیداری بوده است، گفته :که این خانه ماند و از آن استفاده ای نشد چون ما به برادرها یا در واقع وارثان آقای وصال (همسر صفارزاده) دسترسی نداشتیم بعد از مدتی به آنها پیشنهاد دادم که اگر برای این مدعا که دو دانگ از خانه خواهرم متعلق به

شماست سندی دارید، به دادگاه ارائه کنید.

«ظاهرا این کار همچنان در دست بررسی است، چون دادگاه در این باره هنوز حکمی نداده است».

پس از پیگیری های برادر طاهره صفارزاده برای رد واگذاری خانه به اوقاف، فاطمه میرسعید قاضی از دوستان و شاگردان طاهره صفارزاده که نماینده او برای وقف خانه اش هم بود اعلام کرد که این گفته ها را رد می کند او به جلال صفارزاده می نویسد:

«در مدت دو سال و نیم بعد از فوت بانوی نمونه جهان اسلام استاد بزرگوار مرحوم طاهره صفارزاده بنده نظاره گر کارهای شما بودم و به احترام آن مرحوم و نسبت خونی ای که با ایشان دارید سکوت کردم و دعا می کردم شما که مراسم روزهای اول که از وقف خانه در ایشان بی اطلاع بودید و اعلام نمودید از اموال ایشان حتا یک قاشق چایخوری هم برنمی دارید و هرچه از ثروت ایشان به عنوان تنها وارث مادی آن مرحوم به شما رسید صرف اهداف خواهرتان می نمایید ولیک الآن که ارثیه آن مرحوم از میلیارد گذشته البته بدون احتساب خانه موقوفه ،ایشان هنوز به قیمت آن قاشق چایخوری که ،فرمودید نرسیده است؟ و بدانید ما شاگردان ایشان و وارثان معنوی آن استاد بزرگوار مطمئن هستیم صاحب اصلی جهان مادی و آن مکان مقدس که به نام پژوهشکده بین المللی علوم قرآنی هنر بیداری توسط آن مرحوم تأسیس شده و تخصیص یافته است، محافظت مینماید.»

از سوی دیگر غلامعلی فروغی مؤسس بنیاد بیداری هم با نظرات برادر ایشان چندان موافق نیست: «خانه خانم صفارزاده جزو اموال ایشان است که قبل از مرگ به بنیاد بیداری واگذار کرده اند و در واقع این خانه وقف بنیاد بیداری است.

«آقای جلال صفارزاده که بر اساس توافقی که در ۱۵ آبان ۱۳۸۸ میان بنده و ایشان امضا شده است، عضو هیئت مدیره بنیاد بیداری است، بعد از آن تاریخ با زیر پا گذاردن این موافقت نامه و بدون این که مسئولیتی بیش از این عضویت در هیئت مدیره بنیاد بیداری داشته باشد اقداماتی غیر قابل دفاع انجام داد که متأسفانه نتیجه آن تاکنون بسیار نامطلوب بوده است. «اکنون با توجه به بررسی حکم دادگاه بدوی در دادگاه تجدیدنظر، فروش اموال خانم صفارزاده فعلاً متوقف است چراکه اقلام موجود در این خانه هم جزوی از اموال خانه خانم صفارزاده است.»

بخشی از کتاب “آمدیم خانه نبودید”
مربوط به طاهره صفارزاده
صفحه ۳۶۶ الی ۳۸۶