خانه استاد معین محل بازی کودکان

بچه ها اژدهای بادی صورتی رنگ را روی فرش ماشینی زهوار در رفته ای می چرخانند و پازلها را روی هم سوار می کنند تا خانه ای بسازند، کجا؟ توی یکی از اتاق های خانه استاد معین شاید همان اتاقی که گرداگرد آن تاریخ سازان ادبیات ایران می نشستند و حرف به حرف لغتنامه شان را کنار هم می چیدند«قرار است قسمتی از اینجا را به مهد قرآن تبدیل کرده و برای بچه های سه تا شش ساله کلاس آموزش قرآن برگزار کنیم روی دیوار بزرگ خانه استاد معین با خطی که از همان اوایل کوچه بایزید بسطامی هم پیداست، نوشته اند: «خانه فرهنگی غدیر» چرایش چندان معلوم نیست و به قول یکی از کارکنان زحمتکش آنجا به مسائل پشت پرده مربوط می شود.»

ته مانده بوی رنگ در هوا مانده است، اما دیوار داخلی ،خانه آجرهای فاخر و فشرده نمای بیرونی و آبنمای داخل حیاط تعمیر و رنگ شدها ند: «درست کردن همین آبنمای ساده پنج میلیون هزینه داشته است اداره کردن یک مجموعه فرهنگی هزینه دارد و به نظر شما درست است که ساختمان به این بزرگی را فقط اختصاص بدهند به موزه استاد معین؟ بچه دبیرستانی های محله چهارصددستگاه که کتابخانه دیگری در نزدیکی محله ندارند، خانه استاد معین را برای مطالعه انتخاب کرده اند خانه ای که با اتاق های تو در تویش شاید مکان چندان مناسبی برای کتابخانه نباشد اما تنها کاری است که در این خانه انجام می شود و طبق مصاحبه های ،قبلی خانواده دکتر معین از کاربری خانه رضایت ندارند برگه دانی استاد معین یادگار با ارزش و خاطره ماندگار لغتنامه ،معین یک دست مبل آبی نفتی و صندلی استاد و نیز میز تحریر را در اتاق تو در تویی گذاشته اند و به آن می گویند موزه استاد معین. البته همین گردآوری منظم هم با توجه کارکنان مجموعه فرهنگی انجام شده است وگرنه معلوم نبود که در مرمت های مداوم این یادگارهای خاطره انگیز چه وضعیتی پیدا می کردند مسئول خانه فرهنگی غدیر در جواب این سؤال که قبلاً خبرگزاری ها از مهدکودک شدن قسمتی از خانه استاد معین خبر داده بودند، می گوید: «این یک سوءتفاهم بود که برطرف شد.»

خانه استاد معین در محله چهارصددستگاه خیابان بایزید بسطامی، کوچه فردوس چند سال پیش با همکاری خانواده استاد به شهرداری واگذار شد. در آن زمان شهرداری تعهداتی داد این تعهدات هرگز به صورت مکتوب در نیامد. ظاهرا شهرداری متعهد می شود که به خرج خود موزه دکتر معین را در این خانه راه اندازی کند.  خانواده دکتر معین استقبال می کند و هر دو خانه یعنی خانه دکتر محمد معین و خانه کناری را که متعلق به استاد امیر جاهد است در اختیار آن ها قرار می دهد تا تبدیل به موزه و مرکز تخصصی ادبی شود شهردار هم پس از واگذاری خانه کارهای مرمت و آماده سازی خانه را آغاز می کند و بخشی از مبلمان ،خانه عکس ها میز و صندلی کار کتابخانه چوبی و برگه دان استاد را در اختیار موزه قرار می دهد. خانه پس از بازسازی و قرار دادن اشیا حدود سال ۸۳ افتتاح می شود اما شیوه کاربری آن باعث رنجش خانواده دکتر معین می شود چراکه تصمیم گرفته می شود خانه دکتر معین را با کاربری خانه فرهنگ راه اندازی کنند و این مسئله ظاهرا مورد توافق دو طرف نبود خانه با نام مجموعه فرهنگی غدیر افتتاح می شود و نام استاد معین پایین مجموعه نگاشته می شود. این ساختمان توسط میراث فرهنگی به ثبت رسیده اما عجیب آن که تابلویی که بر دیوار این خانه نصب شده، به جای معرفی خانه ،استاد محله چهارصددستگاه را معرفی کرده و این اولین بار است که یک محله به ثبت تاریخی میراث رسیده روی تابلو نوشته شده است: «مجموعه چهارصددستگاه از بناهای ساخته شده در دوره پهلوی دوم با مساحت ۱۷۶ هزار متر مربع در دو طبقه است. بناها و خانه های چهارصددستگاه در پی دستور دولت در سال ۱۳۲۳ توسط بانک رهنی ایران ساخته شد و به این ترتیب پس از دستور دولت برای ایجاد خانه های ارزان قیمت بانک رهنی اراضی چهارصددستگاه را خرید و نسبت به احداث چهارصد دستگاه خانه ارزان قیمت در آن جا اقدام کرد؛ این مجموعه متشکل از خانه های مسکونی مراکز آموزشی و تأسیسات ،تجاری عمومی و… است.» اما شهرداری منطقه قول هایی داده همین قول هاست که خانواده دکتر معین را به یک سکوت خبری دعوت کرده است. آن ها معتقدند که باید همه چیز را با دید مثبت نگاه کرد و البته همچنان امیدوارند شاید تا هنگام چاپ این کتاب به قول ها عمل شده باشد.

سکوت مهدخت

دکتر مهدخت معین که وضعیت خانه پدرش جزو دغدغه های اصلی زندگی اش است، بعد از سال ها پیگیری معتقد است که باید همه چیز را خوشبینانه ببینیم و تنها به جنبه های منفی قضیه نگاه نکنیم.

«خانه پدرم معین عمارت دو حیاط شمالی و جنوبی دارد که هر یک به تنهایی و مجزا به نوعی به فضای بیرون ملک راه دارد حیاط شمالی از کوچه فردوسی در شمال ملک و حیاط جنوبی از کوچه بن بست جنوبی در دسترس است. در مجاورت حیاط شمالی یک گاراژ تعبیه شده که مستقیما به بیرون دسترسی سواره داشته است، سپس از راه در آدم رو به حیاط شمالی متصل است از حیاط شمالی که وارد ملک می شویم در اصلی ساختمان قرار گرفته است.

«پله ای که طبقه همکف و اول را به یکدیگر وصل می کند و به بام منتهی می شود در طبقه همکف واسطه دسترسی پله و پیش ورودی به دیگر فضاهای سرسرای میانی بناست که امکان این دسترسی را به یک اتاق خواب در ضلع شمال غربی اتاق نشیمن و پذیرایی در جنوب و آشپزخانه و سرویس بهداشتی در بخش شمال شرقی میسر می کند. طبقه اول نقشه ای کاملاً منطبق بر طبقه همکف با همان فضاها دارد.

«تنها تفاوت آن در تیغه ای از نوع چوب و شیشه است که سرسرای طبقه اول را به دو قسمت تقسیم می کند و دیگر کتابخانه اتاق کار شخصی استاد معین است که در اتاق نشیمن طبقه اول است.

تنها راه دسترسی بنا به حیاط جنوبی از طریق در اتاق پذیرایی و پنجره اتاق نشیمن است که به ایوان جنوبی و سپس به حیاط جنوبی راه می یابد نمای خارجی بنا با آجرهای فشاری در کمال سادگی و بدون هیچ تزیینی پوشیده شده که در و پنجره های چوبی با حفاظ های فلزی هم در آن ایفای نقش می کنند .در پای دیوارها اره های سنگی و موزاییکی استفاده شده و کف حیاط با موزاییک سیمانی نقش دار فرش شده است.

«در داخل فضاها به غیر از ابزارهای گچی در محل نشستن سقف روی دیوارها و رنگ روغنی دیوار تا ارتفاع یک متر هیچ تزیین دیگری به چشم نمی خورد.

حالا این استاد معین کی هست؟

مرد سرش را از چاله مغازه تعویض روغنی بالا می آورد دست ها رد روغن های سوخته ماشین دارند و گونه ها را بی نصیب نگذاشته اند بالای در تعویض روغنی نوشته شده است: تعویض روغنی استاد معین و روی شیشه ها حاشیه نگاری شده که بالانس چرخ و آپاراتی همه مدتی که سؤال می کنم مرد نیمه حیران با چشم هایی که باریک شده و لب هایی که ریز خنده ای نرم را زیر خودش قایم کرده است یا سر تکان می دهد یا کوتاه و مختصر می گوید انگار چیزی مرد تعویض روغنی را ترسانده باشد و جواب های کامل او را به خطری ناشناخته تهدید کند .

*اسم مغازه ات تعویض روغنی استاد معین است حالا چرا استاد معین؟

این اسم از قبل از این که من بیایم روی این مغازه بود من هم عوضش نکردم.

* نمی دانی صاحب قبلی چرا این اسم را انتخاب کرد؟

خب، مغازه توی خیابان استاد معین است لابد به خاطر همین اسم مغازه را هم کرده استاد معین

* شما استاد معین را میشناسی؟

راستش نه حالا این استاد معین کی هست؟

 

*توضیحش مفصل است فقط بگویم صاحب فرهنگنامه معین. مگه توی مدرسه به شما نگفته اند؟

یادم نمی آید اگر هم گفته باشند فراموشم ،شده این قدر مشکل هست توی زندگی که آدم این چیزها رو فراموش می کنه .

* بالاخره هیچ وقت از خودت نپرسیدی که چرا اسم این خیابان یا اسم همین مغازه ات استاد معین است؟

نه، حالا شما کار بهتری نداری آمدی از من نکیر و منکر میپرسی گفتم که این قدر مشکل هست که دیگه به اسم مغازه و خیابون نمیرسه.

*هیچ وقت فکر کردی که اسم مغازه را عوض کنی و یک اسمی بذاری که با کارت جور باشه؟

نه، اسم عوض کردن هزار جور مشکل و دردسر داره باید بری شهرداری و اماکن مگه به همین ،راحتیه تازه اسم به این قشنگی وقتی بگن تعویض روغنی استاد معین همه می فهمند که مغازه توی استاد معینه.

این تعویض روغنی به غیر از بانک ها، تنها مغازه ای است که در این خیابان به

نام استاد معین نامگذاری شده در این خیابان انواع و اقسام مراکز فرهنگی و کتابخانه وجود دارد که ترجیح داده اند نامشان با نام خیابان یکی نباشد. اما این تعویض روغنی ماجرای دیگری دارد.

استقبال بانک ها از اسم معین

خیابان استاد معین؛ خاطره استاد معین را در ذهن عابران کوچه و محله اش جستجو می کنیم؛ در بلوار استاد معین نرسیده به خیابان آزادی، بانکی با نام استاد معین وجود دارد

. در همین ،بلوار بالاتر از خیابان طوس بانک دیگری هست که هر روز مردم مهر شعبه استاد معین را روی برگه های رونوشت و چک می کوبند.

بانک تجارت هم در این راسته شعبه ای را با همین نام دایر کرده است به غیر از یک تعویض روغنی که بالانس چرخ و آپارات را هم روی شیشه هایش نوشته و نام استاد معین را برای خود انتخاب کرده هیچ مکان دیگری با این نام وجود ندارد.

البته مسئولان کتابخانه ای در جاده مخصوص کرج کیلومتر نوزده در بلوار اصلی ورد آورد خوش سلیقگی کرده اند و نام استاد معین را برای خانه فرهنگ خود انتخاب کرده اند .خیابان استاد معین جزو خیابان های خاطره انگیزی است که انقلاب ایران در کوچه پس کوچه های آن حضور داشت. نام این خیابان بعد از انقلاب و بدون هماهنگی با خانواده دکتر معین روی آن گذاشته شد.

خیابانی که می توان گفت مهمان دو طبقه اجتماعی متفاوت است. خانه هایی که به خیابان آزادی نزدیک ترند گران تر و خانه های ته خیابان بنا به گفته یکی از معاملات ملکی ها بسیار ارزان تر فروخته می شوند پاسخ به این سؤال برای عابران و مغازه داران چندان کار آسانی نیست. اکثر آن ها نمی دانند استاد معین چه کاره این مملکت بوده و آن ها که می دانند او را به نام لغتنامه اش می شناسند که البته این خود غنیمتی است.

بیشتر تهرانی ها با این که دچار فراموشی نشانی ها شده اند، آدرس این خیابان را به راحتی آب خوردن بلدند؛ استاد معین می خورد به انتهای آزادی.

مرگ در اتاق ۳۱۴ فیروزگر

بیمارستان قدیمی فیروزگر فرسوده و بیمار هنوز هم پابرجاست. اتاق ۳۱۴ این بیمارستان همچنان با همین شماره خوانده می شود و یادآور مرگ مردی است که روزهای متمادی در آن بیهوش و ناتوان بر تخت افتاده بود. پرستارها، بهیاران و کارگران حتا آن هایی که سن و سالی ازشان گذشته، استاد معین را به یاد نمی آورند و البته برخی اصلاً او را نمی شناسند ما را حواله می دهند به کارکنانی که بازنشسته شده اند. پیگیری ها برای صحبت با کارکنان بازنشسته به جایی نمی رسد ولی اتاق ۳۱۴ را می شود دید ،تخت ها فرسوده اند و ملحفه ها رنگ و رو رفته، اتاقی که آن روزها جزو بهترین اتاق های بیمارستان بود و حالا دکتر ،معین پس از سال ها …،تلاش کوشش و تحقیق، یک روز صبح در جلسه مدافعه یکی از دانشجویان دانشگاه ،تهران ناگهان افتاد و بیهوش شد.

پزشکان پس از معاینه های فراوان متوجه ضایعه ای شدند که در مغز دکتر به وجود آمده بود با وجود سعی و تلاش فراوان هیچ بهبودی در حال او حاصل نشد. ماه ها در بیمارستان بستری شد اما هیچ گونه واکنشی که نشان از بازگشت فعالیت ادراک باشد، در او مشاهده نشد.

بخشی از کتاب “آمدیم خانه نبودید”
مربوط به محمد معین                                                                                                                                                                                                                                                                      صفحه ۴۸۰ الی ۵۰۰