مرد هوا را هاشور می زند. با دست هایش روی آسمان بالای گاراژ خوزستانی های سه راه امین حضور کروکی می کشد. اینجا بالاخانه ای داشته که حالا همه خراب شده است می گوید بالاخانه بی خبر از این که نشانی خانه فرخی یزدی شاعر و روزنامه نگار آزادیخواه رامیدهد.
مغازه داران سه راه امین حضور فرصت پیدا کرده اند تا سرهایشان را از روی فاکتورهای فروش لوازم خانگی بلند کنند و گاراژ خرابه ای را نشان بدهند که آنروبرو کنار مغازه هایی که قیمت هایشان سر به فلک می کشد، قرار گرفته است به این گاراژ قدیم ترها می گفتند گاراژ وطن یا گاراژ توکلی حالا می گویند گاراژ خوزستانی ها حالا نشانی این گاراژ خرابه
به چه کار شما می آید؟»
توضیح دادن بی فایده است، در راسته وسایل خانگی فروش ها:«فرخی یزدی را می شناسید؟ خانها ش اینجا بوده سال های زیادی از عمرش را در اتاق کوچکی بالای این گاراژ زندگی می کرد؛ همان وقت ها که از دست مأموران به این جای دنج پناه می برد، به آن بالا که انگار مسافرخانه ای بود اما عابران شاعری به این نام نمی شناسند آن هم در پیاده رویی که فرخی یزدی هر روز صبح پوشیده در پالتوی نیم دار چشم پناه چشم می کرد تا مأموران ردش را گم کنند. این شعرش بدجوری مناسب این شرایط است:
به کوی ناامیدی شمع آسا محفلی دارم
ز اشک و آه خود در آب و آتش منزلی دارم
گاراژ خوزستانی ها سال هاست که جزو موقوفات کهریزک است و خرابه های خانه فرخی یزدی رویش آوار شده خانه حالا تنها یک زمین است در انبوه خاک و گل و مأمن گربه ها و موش های خانگی.
مغازه کناری گاراژ دفتر نمایندگی بنیاد کهریزک است و کسی از گذشته این گاراژ خبر ندارد حسین مسرت محقق و پژوهشگر یزدی اما به شکل دقیق محل زندگی فرخی یزدی را توصیف می کند فرخی در خانه یکی از دوستان صمیمی خود به نام توکلی وارد شد و بعد از چندی در اتاق کوچک فوقانی گاراژ یا باربری وطن در سه راه امین حضور متعلق به یکی از یزدی ها به نام رضوانی یا به قولی سیدحسین، کارمند پیشین روزنامه طوفان، سکنا گزید.»
یغمایی می گوید:« هر وقت فرخی در به در و بی خانمان می شد او را در همین گاراژ
می یافتیم.»
صفایی در خاطرات خود آورده است که:
در همان روزهای شهریور ۱۳۱۱ من در همان گاراژ به دیدن فرخی رفتم یک اتاق کوچک با یک کمد لباس بود. فرخی با لباس مرتب روی تخت نشسته و چند کتاب و روزنامه هم روی میز دیده میشد. ظاهرا در گذشته مسافرخانه ها در بالای گاراژها قرار داشت و شاید فرخی هم در این مسافرخانه ساکن بود.
فرخی همه مدتی که در سه راه امین حضور رفت و آمد می کرد، بسیار تلاش می کرد با آشنایانش احوالپرسی نکند، چرا که می دانست لحظه بعد گرفتار بازجویی آن ها خواهد شد.
فرخی زمانی هم در کوچه غریبان جنب بازار آهنگران پشت مسجد جامع تهران زمانی هم در خیابان ناصریه و مدتی هم در خانه محمدولی خان خلعتبری سپهدار اعظم و سپهسالار اعظم تنکابنی زندگی می کرد که به همراه مجاهدان تهران را از محمد علی شاه گرفت و دولت را به ریاست خود تشکیل داد.
این خانه را سپهسالار به کسانی که در سیاست به او یاری می کردند و دل او را به دست می آوردند، بی کرایه واگذار می کرد به همین جهت مدتی عارف قزوینی و مدتی هم فرخی یزدی در آن سکنا داشتند و به همین سبب مجالس ادبی زیادی در این خانه تشکیل می شد.
نبرد میان دایی جان ناپلئون و فرخی یزدی در کوچه اتحادیه خیابان لاله زار به نفع دایی جان مغلوبه شده و هر چقدر که همه دایی جان ناپلئون را می شناسند در برابر اسم فرخی یزدی هاج و واج می مانند یک وانت درون حیاط خانه اتحادیه پارک شده است و تابلویی ثبت شدن این خانه را نشان می دهد، با این حال خانه ای که فرخی در آن زندگی می کرد گم است. کوچه کوتاه و کم عرض اتحادیه خیابان لاله زار به اندازه کافی مشهور است خانه اتحادیه در این کوچه قرار گرفته است؛ همان خانه ای که سریال دایی جان ناپلئون در آن جلوی دوربین
رفت طرفداران پروپا قرص این کوچه اما نمی دانند که فرخی یزدی هم در این کوچه زندگی می کرد در خانه محتشم بختیاری مستأجر بود و ماجراهای جالبی در این کوچه اتفاق افتاد. گرچه سریال دایی جان ناپلئون سال ها بعد از مرگ فرخی پخش و علت ماندگاری این کوچه را فراهم آورد شاید اگر زندگی پرفراز و نشیب این شاعر و روزنامه نگار فیلم می شد حالا لازم نبود به اهالی کوچه یادآوری کنم که فرخی یزدی در این کوچه بروبیایی داشته است. در کوچه اتحادیه جای خانه ای که فرخی مستأجر آن بود و درگیری هایش با صاحبخانه سر از مجلس هم درآورد، مغازه الکتریکی باز شده و صاحب مغازه حتا تا حالا اسم فرخی یزدی را نشنیده است. فرخی از بدو ورود به تهران تا زمان مرگ هیچ گاه خانه ای از خود نداشت، اجاره نشین بود یا در خانه بختیاری ها و دیگران به رایگان می نشست از همین رو بود که برای رفع گرفتاری های اجاره نشین ها و مقابله با صاحبخانه های زورگو و احقاق حقش در سال ۱۳۰۵ به فکر تأسیس اتحادیه مستأجران افتاد. اتحادیه ۵۱۰ عضو داشت اتفاقا محل این اتحادیه و دفتر در کوچه اتحادیه واقع در لاله زار بود، این کوچه به نام یک یهودی به نام اتحادیه بود و بعدا اتحادیه مستأجران در آن کوچه تشکیل می شود و پس از آن هر دو نام یکی می شود. پناهی سمنانی در این باره مینویسد: «نام اتحاد را فرخی یزدی بر آن کوچه گذاشت و وجه تسمیه آن این بود که فرخی از مستأجران خانه ها و دکان های آن کوچه اتحادیه ای تشکیل داده بود و برای اعضای آن کارت عضویت صادر کرده بود. مستأجران کرایه محل استیجاری را به فرخی می دادند تا تسلیم صاحب ملک کند. این کار به ظاهر برای جلوگیری از زیاده خواهی موجر چهارشنبه و جمعه انجام میشد.»
رضا سخندان عموزاده فرخی یزدی را در به در و شماره به شماره گشتم تا پیدا کردم پیرمرد شیرین زبانی که هنگامی که می خواست عکس بگیرد رفت تا با کراوات بیاید و مرتب به نظر بیاید خودش می گفت به خاطر بچه ها یک پایش این جاست و یک پایش آمریکا هنگام این گپ وگفت نود ساله است و صاحب مالک خانه فرخی یزدی که با لهجه غلیظ یزدی برای ما قصه خانه او را در یزد می گوید خانه ای که قرار است موزه شود.
می گوید که همه اهتمام خود را به کار گرفته است تا کار این خانه را به سرانجام برساند، چراکه این خانه قرار است روایتگر تنها شاعر لب دوخته جهان باشد خانه فرخی در کوچه آرک روبروی شاهزاده فاضل شهر یزد قرار گرفته است.
رضا سخندان بعد از این که در روزنامه ستاره مقاله ای تحت عنوان«فرخی را چگونه»کشتند چاپ شد، در بهار سال ۱۳۲۱ در زادگاهش در کوچه آرک مجلس بزرگداشتی برای او برگزار می کند. مجلسی با حضور شاعران و سخنوران و انبوه جمعیتی که در خانه موج می زد.
* آقای سخندان از خودتان برای ما بگویید.
در سال ۱۳۰۰ به دنیا آمدم و در ۱۳۱۸ در ثبت اسناد مشغول خدمت شدم. سپس در سال ۱۳۳۹ از ثبت اسناد به وزارت کشور منتقل شدم و در سمت معاون شهردار یزد مشغول کار شدم و بعدها اداره امور شهر را به مدت دو سال به عهده گرفتم در این مدت کوتاه برای برق رسانی و آسفالت خیابان ها و کارهای عمرانی تلاش بسیاری صورت گرفت که شرح مفصل آن در یک مجله درج شده است. ضمنا در عمران و بعضی امور دیگر صفائیه نقش مؤثر و فعال داشته ام.
*چطور شد که تصمیم گرفتید خانه فرخی را به میراث فرهنگی واگذار کنید؟ از مدت ها قبل در این فکر بودم دلم می خواست فرخی در شهر یزد یادگاری داشته باشد اما ترجیح می دادم این واگذاری به شخص نباشد. لذا در سال ۱۳۸۸ که مصادف بود با صدوبیستمین سال تولد فرخی و تقریبا صدمین سال دوختن دهنش و دقیقا همزمان بود با هفتادمین سالگرد ،قتلش سال گذشته را برای تقدیم این خانه به میراث فرهنگی انتخاب کردم.
* آیا میراث فرهنگی کار تعمیر خانه را آغاز کرده است؟
تاکنون فقط یک دیوار بیرونی تعمیر شده است که انصافا خیلی هم این کار را خوب انجام داده اند و امیدواریم تعمیرات کلی را به زودی انجام بدهند.
*چرا فقط یک دیوار بیرونی؟
این موضوع را از میراث فرهنگی سؤال کنید.
*هیچ عکسی تاکنون از این خانه منتشر نشده است چرا ماجرای واگذاری خانه رسانه ای نشد؟
خانه احتیاج به تعمیرات داشت، لذا این موضوع موکول به آن شد که پس از تعمیرات لازم و آماده شدن خانه برای بازدید عموم مسئله مطرح شود.
*می توانید برای ما بگویید که خانه چه شکلی است؟
سمت شرق ساختمان دو اتاق قرار دارد و راهروی ورودی که برای رفتن به اتاق احداث شده است. ضلع جنوب شرقی خانه آشپزخانه است با یک محوطه سرپوشیده سمت جنوبش تالار بزرگی است. سمت غرب خانه دو اتاق هست که در سال ۱۳۲۷ کمی تعمیرات شد. سمت شمال هم یک ایوان قرار گرفته است.
* دفرخی تا چه زمانی در این خانه زندگی می کرد؟
فرخی در همه مدتی که در یزد زندگی می کرد در این خانه زندگی می کرد و مادرش بعد از جابجایی او به تهران تا زمان حیات در این خانه زندگی کرده است.
* چطور این خانه به پدر شما رسیده است؟
این خانه میان اجداد من و اجداد فرخی مشترک بود و پدر من سهم پدر فرخی را خرید و البته پدر و مادرم در طول حیات شان در این خانه زندگی می کردند.
خودم هم از زمان تولد تا زمان واگذاری در این خانه زندگی می کردم و جالب این که در همان اتاقی به دنیا آمده ام که فرخی به دنیا آمده و طبق گفته های ،مادرم مادر فرخی اصرار داشته که من در همان نقطه متولد شدم که فرخی به دنیا آمده است و خوشبختانه فرزندان اول و دوم من هم در همان اتاق به دنیا آمده اند.
* آیا خانه ثبت ملی شده است، یعنی تابلوی ثبت ملی دارد؟
خانه تابلوی مخصوص میراث فرهنگی ندارد اما در سند تصریح شده است که خانه ثبت ملی شود و البته تعهد داده ام که تا حد امکاناتم برای تعمیر خانه کمک مالی و… کنم که خوشبختانه یکی از دوستانم که مهندسی زبده است و در این رشته تخصص دارد، قرار است در تعمیر خانه به ما کمک کند.
* ظاهرا در یزد خیابانی به نام فرخی یزدی نامگذاری شده است؟
بله یکی از خیابان های مهم و قدیمی شهر یزد و همچنین پارک بزرگی که در مجاورت قبرستان قدیمی شهر یزد و مدفن اجداد اینجانب و فرخی یزدی است به نام ایشان نامگذاری شده که جای بسیاری خوشبختی و قدردانی است و انتظار می رود کوچه ای که زادگاه فرخی است به نام این شخصیت برجسته عالم ادب و شعر نامگذاری شود.
بخشی از کتاب “آمدیم خانه نبودید”
مربوط به فرخی یزدی
صفحه ۶۹ الی ۸۷
جاویدو در زمینه تولید محتوا و ساخت تیزر برای فروش خانه و ملک و همچنین کارشناسان فروش فعالیت می کند.
شماره تماس: ۸۸۸۹۸۳۸۳
طراحی شده با ❤ در 1401 خورشیدی